آموزشی

inPages-logoOverlay.jpg

حرارت دادن و سرد کردن فلزات طبق شرایط دمایی و زمانی مشخص بمنظور افزایش برخی خواص فیزیکی و یا مکانیکی در فلز را عملیات حرارتی گویند.

عملیات حرارتی فولاد ها:

در فولاد ها از عملیات حرارتی معمولا برای ایجاد تغییرات زیر استفاده می شود:

  • بهبود انعطاف پذیری
  • افزایش سختی
  • افزایش چکش خواری
  • بهبود قابلیت ماشین کاری شدن
  • ریز کردن ساختار دانه ها
  • حذف باقی مانده تنش ها
  • افزایش مقاومت سایشی
  • فرآیند های مختلف عملیات حرارتی

1 – آنیل کردنAnnealing

آنیل کردن برای افزایش انعطاف پذیری و کاهش سختی انجام می شود. ساختار نهایی معمولا پرلیتِ خشن می باشد. سیکل عملیات حرارتی عبارت است از حرارت دادن در محدوده حرارتی آنیل کردن و سرد کردن به یکی از دو صورت زیر:

الف.قرار دادن قطعه در کوره و در دمای “آستنیته کردن” و سپس خاموش کردن کوره تا قطعه به آرامی سرد شود.

ب.سرد کردن از دمای “آستنیته کردن” تا دمای زیر 723 درجه سانتیگراد جهت تشکیل “پرلیت” و سپس سرد کردن تا دمای اتاق.

2 – نرماله کردن Normalizing

هدف افزایش سختی قطعه و یکنواخت کردن نسبی ترکیب شیمیایی و ساختار میکروسکوپی است. ساختار معمولا شامل “پرلیت ظریف” می باشد. سیکل عملیات حرارتی شامل حرارت دادن در محدوده حرارتیِ نرماله کردن و سپس سرد کردن در هوا می باشد.

3 – سخت کردن Hardening

هدف افزایش سختی و در نتیجه کاهش انعطاف پذیری است. در این روش بیشترین سختی و استحکام در مقایسه با روش های دیگر بدست می آید. سیکل عملیات حرارتی شامل حرارت دادن در محدوده سخت کردن (معمولا منطبق بر محدوده آنیل کردن) و سپس سرد کردن سریع در آب و یا روغن می باشد.

ساختار نهایی شامل “بِینیت” و یا “مارتنزیت” و یا مخلوطی از این دو است. هر چه کربن فولاد بیشتر باشد احتمال گرفتن مارتنزیت بیشتر است و با سرعت های سرد کردن کمتری می توان آن را بدست آورد. هر چه کربن فولاد بیشتر باشد مارتنزیت خشن تر و درشت تر خواهد بود که به آن مارتنزیتِ بشقابی نیز گفته می شود. هر چه درصد کربن کمتر باشد مارتنزیت ریزتر و ظریف تر می باشد که به مارتنزیتِ پَرشکل معروف است.

4 – تنش گیری Stress Relief

هدف حذف تنش های ایجاد شده در اثر کار سرد صورت گرفت روی فولاد می باشد. سیکل عملیات حرارتی شامل حرارت دادن در محدوده حرارتیِ 500+50 و 500-50 درجه سانتیگراد و سپس سرد کردن آهسته می باشد.


blog-2.jpg

عمليات حرارتي تنش زدايي

عمليات حرارتي تنش زدايي عبارت است از گرم كردن يكنواخت يك سازه تا دماي مناسب زير حد بحراني و سپس سرد كردن يكنواخت آن است . معمولا عمليات حرارتي در محدوده دماي بحراني ناگوار هستند و به همين علت تنش زدايي در بيشتر موارد زير حد بحراني انجام مي گيرد. تصميم تنش زدايي يك جوش بر اساس مقررات استاندارد (( ديگهاي بخار و ظروف تحت فشار )) كه توسط انجمن مهندسان آمريكا تنظيم مي شود اخذ مي گردد . مقررات اين استاندارد شرايط مواد ، تركيب شيميايي ، ضخامت و موارد لزوم تنش زدايي بعد از جوشكاري را تعريف مي كند.

دماي تنش زدايي براي فولادهاي معمولي و كم آلياژ كه جوشكاري مي شوند در محدوده 900 – 1250 f مي باشد كه پايين تر از حد بحراني است.

مدت دماي تنش زدايي فولاد معمولا براي هر اينچ ضخامت يك ساعت است ، اگر چه مدت لازم براي 1000f طولاني تر از زمان مورد نياز براي 1100f است . براي قطعات پيشگرم شده اغلب تنش زدايي لازم مي شود . قطعات پيچيده يا فولادهايي كه ميل زيادي به ترك خوردن دارند بايد بلافاصله پس از جوشكاري و قبل از سرد شدن تا دماي پيشگرمي ، در كوره هاي تنش زدايي قرار بگيرند . اگر چه عمليات تنش زدايي فقط بخاطر از بين بردن تنش ها بكار مي روند و تغييرات ساختاري فولاد از آن انتظار نمي رود ولي با اين حال تأثيرات عمومي، عمليات حرارتي تنش زدايي بصورت هاي زير مي باشند :
1 –  بازيابي Recovery
2 – توقف Relaxation
3 – تمپره كردن ( از بين بردن نواحي سخت) Tempering
4 –  تبلور مجدد Recrystallization
5 – كروي كردن Spheroidizing

اثر اول عمومي است ؛ اثر دوم هنگامي ايجاد مي شود كه تنش زدايي در دماي بالا و بمدت كافي انجام بگيرد ؛ اثر سوم فقط موقعي بدست مي آيد كه در اثر جوشكاري نواحي سخت بوجود آمده باشند و دو اثر آخر در جوشكاري كم اهميت هستند. سازه هاي جوش شده چه هنگام جوشكاري مهار شده و چه آزاد بوده باشند در آستانه تنش تسليم داراي تنشهاي باقيمانده هستند ، اين تنشها قادر مي باشند اشكالاتي در جوش بوجود بياورند . البته احتمال پديد آمدن اين اشكالات به تركيب شيميايي فولاد ، روش جوشكاري ، طرح جوش و شرايط بهره برداري و غيره بستگي دارد . با اين وصف از بين بردن اين تنشها فوايد زير را در پي خواهد داشت.

  • – به حداقل رسانيدن احتمال گسترش خرابي ، مخصوصا در مواردي كه چقرمگي بالايي مورد نياز باشد.
  • – پايداري بيشتر ابعاد
  • – مقاومت فراوان در مقابل خوردگي ، مخصوصا ترك خوردگي تنشي( SCC )

از بين بردن اين تنشهاي باقيمانده و تنشهاي واكنش در جوش چقدر اهميت دارد ؟ لازم است اين تنشها به صفر برسند، و آياممكن است كه يك جوش كاملا از تنش آزاد شود ؟

جوشها در اثر انقباض ناشي از جوشكاري داراي تنش هاي چند محوره مي باشند ، در بررسي و تحليل احتمال شكست ترد اين تنشها اهميت زيادي دارند . عوامل ديگري نظير چقرمگي فولاد ، احتمال ايجاد شيار در طراحي جوش ، ماهيت تنشهايي كه در اثر بارهاي مختلف در حين بهره برداري ايجاد مي شوند ، و دماهايي كه اين بارها در آن وارد مي آيند در اين بررسي نقش دارند . لازم است يك فرمول عملي و تجربي براي محاسبه و برآورد ميزان اهميت اين عوامل در پديده شكست ترد بدست آيد. تصميم آزاد سازي تنشها در جوش عموما بر اساس تجربه بوده و از اطلاعات بدست آمده از آزمايشات چقرمگي ، تيزي و مقدار شيار و ميزان تنشهاي باقيمانده حاصل مي گردد.

پايداري بعدي در يك جوش مستقيما از تنشهايي كه در قطعه محبوس مانده باشد متأثر مي شود. هنگامي كه يك جوش در عين حال كه در زير تنشهاي باقيمانده قرار دارد تراشيده شود پخش مجدد تنشها و انقباض جوش رخ مي دهد . تراشكار نمي تواند مطمئن باشد كه در جهت درستي تراشكاري مي كند يا نه ، چون جوش همزمان با تراش قطعه به انقباض خود ادامه مي دهد . تنش زدايي جوش قبل از ماشينكاري باعث مي شود كه قطعه از نظر شكل پايدار بماند و ابعاد آن هنگام ماشينكاري تغيير نكند.

تنشها بايد تا چه حد پاييني آزاد شوند تا پايداري اندازه ها تأمين شود ؟ ميزان مجاز تنش باقيمانده در مرحله اول به مقدار فلزي كه بايد تراشيده شود ، محل آن نسبت به ناحيه تنش دار و اختلاف مجاز در اندازه هاي نهايي بستگي دارد.
بسياري از فلزات و آلياژها در معرض ترك خوردگي تنشي قرار دارند . فولاد از اين امر مستثني نمي باشد . اين نوع خرابي خوردگي در فولاد را شكنندگي سوز آور مي نامند . تغيير ماهيت محيط خورنده يا كاهش تنش مي تواند احتمال ترك خوردگي تنشي را از بين ببرد .

اغلب تنش باقيمانده خيلي زياد در نزديكي جوش باعث افزايش حد شرايط ايجاد ترك مي گردد و كاهش اين تنش ها بوسيله عمليات حرارتي تنش زدايي براي از بين بردن احتمال ايجاد ترك كافي مي باشد. در روي جوشها اكثرا كار سرد انجام مي شود و مهندس جوش يا ناظر از آن بي اطلاع مي ماند . اين نوع كار سرد معمولا در اثر خمش سرد يا چكش كاري اتصال در هنگام جفت كردن و ترتز بوجود مي آيد.

اولين تأثيري كه بايد هنگام افزايش دما در عمليات حرارتي تنش زدايي حاصل شود بازيافت است . دما بطور يكنواخت افزايش داده مي شود تا كليه قسمتهاي سازه در تمام مدت تا حد امكان هم دما باشند تا از ايجاد تنشهاي حرارتي جلوگيري گردد .هر چه دما از اولين 400Fمي گذرد تغيير قابل ملاحظه اي در ساختار دانه بندي رخ نمي دهد و لذا تنشهاي انقباضي كمي كاهش مي يابند . اين كاهش به علت پديده اي بنام (( بازيافت )) اتفاق مي افتد . اين يك قانون كلي است كه هنگام افزايش دماي يك ماده ، تنشهاي داخلي آن كاهش پيدا مي كند.
چون مقاومت تسليم فولاد در 400F از مقدار آن در دماي محيط بيشتر مي باشد لذا علت كاهش تنشهاي داخلي بخاطر كاهش مقاومت تسليم فولاد نيست . بازيافت همچنين باعث تغييراتي در خواص مغناطيسي و الكتريكي مي شود و به نظر مي رسد با افزايش دماي فولاد ، حركات ويژه اي بين اتمها و الكترونهاي آن ايجاد مي شود كه باعث كم شدن تنشهاي داخلي مي گردد.

با افزايش دماي جوش تا 1200F يا بالاتر توقف اتفاق مي افتد و در آن تنشها به آرامي و به طور كامل آزاد مي شوند . يك ميله فولادي درز هنگام جوشكاري در داخل يك چهار چوب در دماي محيط تا تنش تسليم كشيده مي شود. اتم ها به موازات بار و عمود بر جهت تنش به همديگر نزديك مي گردند . مقاومت تسليم فولاد در دماي 1200F نسبت به مقدار آن در دماي محيط خيلي كم است و اين به آن معني است كه اتمها ديگر قادر به تحمل تنش نبوده و اجبارا به همديگر نزديك مي شوند و با فاصله هاي مساوي همانند كريستالي كه از تنش آزاد باشد آرايش مي گيرند . در اين حالت مقاومت تسليم فولاد از تنشي كه به آن وارد مي گردد كمتر است و تا زمانيكه مقدار تنش ( فشاري يا كششي ) با مقاومت تسليم فلز در دماي 1200F برابر نشده باشد بطور پلاستيك كرنش خواهد كرد.

عمليات حرارتي تنش زدايي اتمها را قادر مي سازد تا به حالت با فاصله هاي مساوي برگشته و تنشها را آزاد كند.

تنش تا زمانيكه اتم ها ديگر كرنش نكنند كاهش مي يابد . اتم هاي فولاد در دماي محيط تنش هايي به بزرگي تنش تسليم را مي توانند تحمل كنند . در دماي 1200F اتمها فقط در صورتي قادر خواهند بود كه مقدار تنش قابل توجهي را بدون كرنش تحمل نمايند كه مدت اعمال تنش كوتاه باشد . به عبارت روشن تر ، اتم ها بطور مداوم و تحت هر تنشي جابجا مي شوند . حركت در دماي محيط بقدري كند است كه با گذشت صدها سال نيز قابل تشخيص نيست ، ولي در دماي 1200F حركت اتم ها ضرورتا از آن نوعي نيست كه بررسي كرده ايم ولي ممكن است بصورت حركت در مرز دانه بندي ها باشد . هر دو نوع حركت به پديده خزش يا كرنش منتهي مي شوند . بنابراين توقف يك شكلي از خزش است.
محاسبه انقباض ناشي از توقف يا تنش زدايي يك جوش دشوار است ولي عموما مقدار آن از انقباض حاصل از ماشينكاري قطعاتي كه تنش زدايي نشده اند خيلي كمتر است چون در ماشينكاري ، معمولا قسمتي از قطعه را كه تنش زيادتري دارد از آن جدا مي كنيم ( مي تراشيم.

افزايش زمان يا مدت نيز، فرآيند تنش زدايي را بهبود مي بخشد . قاعده كلي آن است كه اندازه درشتي دانه بندي در دماي بالاتر از 800F مقاومت در برابر خزش را زياد مي كند ولي اين افزايش تأثير قابل ملاحظه اي بر روي تنش زدايي در 1100 – 1200F ندارد . هر چه تنش باقيمانده اوليه بيشتر باشد تنش بعد از تنش گيري با مدت معيني به همان اندازه زيادتر خواهد شد ( به علت آزاد ساختن زياد تنش بوسيله كرنش ). اين كرنش همانند كار سرد ضمن تنش زدايي كه معمولا كريستالها را تقويت مي كند ، مي باشد. چون تنشهاي باقيمانده تمام انواع جوش در يك فولاد معين ، تقريبا با مقاومت تسليم آن برابر است ، لذا نمي توان مدت تنش زدايي را فقط به علت غيبت ظاهري مهار در حين جوشكاري كاهش داد.

سازه هاي فولادي ويژه اي كه در دماهاي زياد ، مقاومت فوق العاده اي در برابر خزش دارند ، كندتر از فولاد معمولي به نقطه توقف مي رسند. فولادهاي مقاوم در برابر خزش ، مثلا فولاد با تركيب 2% كربن ، 5% موليبدن ، براي يك تنش زدايي يا درجه خاص ، نسبت به فولادهاي غير آلياژي به دماي بيشتر و زمان طولاني احتياج دارد. ملاحظه خواهد شد كه فولادهاي با آلياژ بيشتر با افزايش دما استحكام بالايي دارند . فولاد ضد زنگ آستنيتي 316 حتي در دماي بالاي 1200F مقاومت تسليم خوبي دارد.

لايه دوم جوش تنش هاي باقيمانده لايه اول را آزاد مي كند ولي تنش هاي جديدي بوجود مي آورد. بنابراين تنش هاي باقيمانده جوشهاي چند لايه اي كمتراز جوش هاي تك لايه اي نبوده و به همان اندازه احتياج به تنش زدايي دارد . بعلاوه با ضخيم شدن جوش، تنش هاي باقيمانده پيچيده تر مي شود . قسمتهاي ضخيم تر نسبت به قسمت هاي نازكتر براي از بين بردن تنشها به زمان طولاني تري نياز دارند چون سطح قطعه اولين جايي است كه به دماي كوره مي رسد و مدت زيادي سپري مي شود تا وسط قطعه هاي ضخيم به دماي كوره برسد.

تمپره كردن ( نرم كردن )

افزايش دماي فولاد كوئينچ شده را تا هر دمايي زير محدوده بحراني تمپره كردن مي گويند . نواحي گرما ديده مجاور جوشهايي كه بدون پيشگرمي يا پسگرمي ناقص و ناكافي بوجود آمده اند در فولادهاي با كربن متوسط و بسياري از فولادهاي با استحكام زياد آنچنان سريع سرد مي شوند كه به سخت كردن يا كوئينچ شباهت دارند . در موقع جوشكاري كه ناحيه كوئينچ شده در دماي بحراني است ساختار داراي آستنيتي خواهد بود كه ده برابر كربني كه در دماي محيط قابل حل است در محلول جامد دارد . ضمن كوئينچ بيشتر آستنيت به مارتنزيت تبديل مي شود . شكل كريستالي BCT سختي فوق العاده مارتنزيت نسبت به شكلهاي ديگري بخاطر وجود كربن در آن است كه معمولا يا بصورت اتمهاي كربن است و يا بصورت كريستالهاي نازك كربور آهن.

هنگامي كه دما افزايش مي يابد ، در ناحيه اي كه داراي مارتنزيت است سه تغيير اتفاق مي افتد :

  • مارتنزيت به ضريب ( كريستالهاي BCC ) تبديل مي شود كه كريستالهاي ريز كربور از شبكه فوق اشباع كريستالهاي هشت ضلعي در آن رسوب مي كنند.
  • هر آستنيتي كه در طول كوئينچ به مارتنزيت تبديل نشده است به ضريب و كربور تبديل مي شود.
  • اندازه كريستالهاي كوچك كربور در مارتنزيت و كريستالهاي بزرگتر كربور در ساير ساختارها نظير پرليت ريز افزايش مي يابند.

دماهايي كه تغييرات 1 و 2 در آنها اتفاق مي افتد بدرستي معلوم نيستند . در فولادهاي كربني با 7% كربن تغيير 1 در 300F و تغيير 2 در 450F رخ مي دهد . در كوئينچ كردن فولادهاي كربني با حداقل 4% كربن و با كنترل دقيق فرآيند مي توان مقدار كمي از آستنيت را حفظ كرد . اگر عناصر آلياژي وجود داشته باشند با درصد كمتر كربن نيز مي توان آستنيت را از تبديل شدن به اشكال ديگر باز داشت . با افزايش دما ، رشد مداوم دانه هاي كربور ادامه خواهد يافت . به نظر مي رسد كه تغيير 3 در اثر كار سختي در طول تمپره كردن پيش مي آيد.

يعني سختي فولاد مارتنزيتي به انتشار دانه هاي ريز كربور در هر صفحه كريستال كه مانع لغزش گرديده و در ضمن كاهش نرمي ، سختي را افزايش مي دهد بستگي دارد . گرم كردن مجدد دانه هاي كربور را درشت كرده و تعداد آنها را كم و در نتيجه سختي را كاهش مي دهد.

 


after-welding-heating-2.jpg

پسگرم در جوشكاري فولادهاي A514/A514M

فولادهاي A514/A517 يك گروه از فولادهاي سازه كونچ و تمپر شده با تركيبي از خواص مكانيكي مناسب هستند. مهمترين اين خواص استحكام تسليم بالا (حداقل استحكام تسليم 90-100 ksi )، جوشپذيري و تافنس خوب در دماهاي پايين ميباشد. استفاده از اين فولادهاي پر استحكام باعث كاهش هزينه و افزايش راندمان ميگردد. هرچند جوشپذيري اين فولادها خوب است اما براي ايجاد يك اتصال موفق بايد به برخي نكات مهم توجه داشت. از جمله مهمترين اين نكات عمليات پسگرم ميباشد. منظور از عمليات پسگرم در اين نوشتار، عمليات حرارتي پس از جوشكاري در دماي بالاتر از 370ºC و كمتر از دمايي است كه سازنده براي تمپر كردن اين فولاد استفاده نموده است. بطور كلي اين فولادها نبايد تحت عمليات پسگرم قرار بگيرند چرا كه ممكن است در اثر اين عمليات، تافنس در ناحيه جوش و HAZ كاهش يافته و يا ترك در قطعه ايجاد شود.

عناصر آلياژي كه براي دستيابي به استحكام و تافنس بالا در اين فولادها بكار رفته در اثر عمليات پسگرم تاثير عكس بر خواص خواند داشت. عمليات پسگرم براي اين فولادها-مانند ساير فولادها- تنها زماني ميتواند انجام شود كه از مفيد بودن آن اطمينان حاصل شده و آثار مخرب احتمالي آن قابل كنترل باشد.بهرحال در برخي موارد لزوم اجراي عمليات پسگرم غير قابل انكار است. بخصوص در مواردي كه امكان ايجاد ترك يا ترك خوردگي تنشي (SCC) در اثر تنشهاي باقيمانده از جوش يا كار سرد روي قطعه وجود داشته و يا تافنس قطعه در اثر جوشكاري يا كار سرد كاهش يافته باشد. در اين گونه موارد بايد بررسي دقيقي صورت گيرد تا بتوان عمليات پسگرمي موفق و با كمترين احتمال آسيب اجرا كرد.

نتايج تستهاي ضربه انجام شده نشان ميدهد كه عمليات پسگرم در محدوده دمايي 510-650ºC ميتواند باعث آسيب به تافنس فلز جوش و ناحيه HAZ گردد. ميزان اين آسيب به تركيب شيميايي، دماي عمليات و مدت زمان قرار گرفتن قطعه در آن دما بستگي داشته و اثر مخرب آن با كاهش سرعت سرد كردن افزايش ميابد.

همچنين هنگامي كه جوش اين فولادها تحت عمليات پسگرم بالاتر از 510ºC قرار ميگيرد- مانند بسياري فولادهاي ديگر- ممكن است در ناحيه درشت دانه شده HAZ تركهاي بين دانه اي ايجاد شود. تركهاي بين دانه اي كه در اثر تنش بالا ايجاد ميشوند اغلب در مراحل اوليه عمليات پسگرم اتفاق مي افتند. امكان ايجاد اين تركها با افزايش ميزان مهار جوش (Weld Restraint) و شدت تمركز تنش بالا ميرود. عناصر كرم، موليبدن و واناديوم عوامل اصلي در ايجاد اين تركها هستند ولي عناصر كاربيدزاي ديگر نيز به اين قضيه كمك ميكنند. رسوب كاربيدها در دماي بالا در خلال اجراي عمليات پسگرم تعادل بين مقاومت به لغزش مرزدانه ها و مقاومت به تغيير فرم را در دانه هاي درشت ناحيه HAZ بر هم ميزند. اين پديده قبلا بطور كاملتر توضيح داده شده است (رجوع كنيد به مطلب مرتبط). اين تركها به نامهاي تركهاي بازگرمايشي (Reheat Crack)، تركهاي آزادكننده تنش (Stress Relife Crack) و تركهاي تنشي (Stress Rapture Crack) شناخته ميشوند. براي كاهش احتمال ايجاد اين تركها در مواردي كه انجام پسگرم الزامي باشد ميتوان از روشهاي زير استفاده كرد:

1- رعايت دقيق ميزان پيشگرم و كنترل حرارت ورودي حين جوشكاري با استفاده از تكنيكهاي مناسب.
2- انتخاب طرح اتصال، محل جوشكاري و ترتيب آن بگونه اي كه ميزان مهار بودن جوش به حداق برسد.
3- طراحي اتصال و شكل گرده نهايي بگونه اي كه حداقل تمركز تنش ايجاد شود.
4- استفاده از فلز جوشي كه استحكام آن در دماي عمليات پسگرم كمتر از استحكام ناحيه HAZ فلز پايه باشد.
5- پوشش دادن و يا لايه كشي ناحيه پنجه جوشهاي گوشه توسط يك يا چند لايه جوش بصورت حلقه زنجيري. براي اينكار بايد از فلز جوش با استحكام كم استفاده شود.
6- چكش زني ناحيه جوش به منظور كاهش تنشهاي پسماند در آن.

لازم به ذكر است كه اجراي هيچكدام از موارد فوق به تنهايي يا بصورت تركيبي متضمن حذف كامل احتمال ايجاد ترك در موارد عملي نميباشد، بلكه تنها كاهش دهنده اين احتمال است.

درصورت اجراي عمليات پسگرم، دماي آن نبايد از دماي تمپرينگ توليد كننده فلز بالاتر باشد. پسگرم در دمايي حدود 10ºC كمتر از دماي تمپرينگ توليد كننده از كاهش استحكام فولاد جلوگيري ميكند. همچنين توصيه ميشود كه قطعات جهت بررسي وجود ترك قبل و بعد از عمليات پسگرم تحت تستهاي غير مخرب قرار گيرند.


weld-quality-1.jpg

طراحي جوش

بحث در طراحي جوش متناوباً در بخش هاي مختلف قبلي كتاب كم و بيش آورده شده است و با تكيه بر مبناي اصولي سعي خواهد شد تا از تكرار مطالب اجتناب شود. رعايت تضمين ايمني يا ضريب اطمينان بر روي مواضع جوش داده شده ، مستلزم طراحي اتصال به طور صحيح و دقيق مي باشد . يكي از اولين نكات آگاهي دقيق بر نقش موضع اتصال و نوع مقدار تنش هاي اعمال شده بر آن است. با دانستن نوع نيرو و جهت آن مي توان طرح اتصال صحيح در محل مناسب را براي جوش مشخص كرد تا بيشترين نيرو را تحمل كند و يا با بيان ديگر تمركز تنش بر روي جوش بوجود نيايد.

طراحي اتصال بر حسب نوع تنش هاي يك سويي و يا چند سويي و همچنين اعمال نيروهاي استاتيكي يا ديناميكي ، متفاوت است .[1]

حجم يا اندازه جوش و ميزان تحمل يا مقاومت آن تحت نيروهاي اعمال شده موضوع ديگري است كه در طراحي جوش در نظر گرفته مي شود . البته در اينجا محاسبات با توجه به سالم بودن جوش انجام مي گيرد . بطور كلي موضوعات طراحي جوش شامل طرح اتصال ، موضع اتصال اندازه جوش و استحكام اتصال است.

عواملي كه در طراحي جوش لازم است در نظر گرفته شوند عبارتند از:

1- طرح بايد مقاومت مورد نظر را تامين كند . طراحي بيش از حدود خواسته شده به معني صرف مواد ، انرژي و هزينه بالاتر است
2- فاكتورهاي ايمني يا ضريب اطمينان در طرح بايد معقول و به اندازه اي باشد تا همه پيش آمدهاي احتمالي را تحمل كند . استفاده از فاكتورهاي ايمني خيلي زياد نيز موجب بالا بردن هزينه توليد قطعه مي شود
3- ظاهر موضع جوش ، نيز ممكن است در انتخاب روش جوشكاري تاثير گذارد ، اما طبيعي است كه هنگاميكه اين موضع در معرض ديد نبوده و در پشت قسمتي پنهان شده و يا اصولا اهميت نداشته باشد مي تواند موجب كاهش هزينه شود
4- هر جا كه امكان دارد از فولادهاي معمولي استفاده شود چون داراي مشكلات كمتري در جوشكاري است . بجز در موارديكه قطعه بايد پاسخگوي خواصي ويژه باشد يا با استفاده از فولادهاي آلياژي مقاوم ، مي توان موجب تقليل وزن و در مجموع كاهش هزينه شد
5- سبكي وزن : چون وزن بيشتر قطعه به معني هزينه بيشتر با توجه به دست يابي به دقت و خواسته مورد نظر بايد سعي در كاهش وزن اجزا قطعه و حتي موضع جوش شد
6- در بعضي مواقع جوشكاري بر روي قطعات ضخيم و سنگين با مشكلات بيشتري نيز روبرو است
7- رعايت حدود استاندارد ، در صورت امكان اندازه ها و شكل استاندارد تصريح شود
8- عمليات حرارتي مورد نياز

طرح اتصال

طرح اتصال بطور قابل ملاحظه اي متأثر از هزينه آماده سازي لبه مورد اتصال ، امكان دسترسي به درز جوش, قابليت پذيرش براي قطعه طرح شده ، نوع نيروهاي اعمال شده بر جوش و فرآيند جوشكاري است. طرح يا شكل اصلي اتصال كه براي فرآيند جوشكاري با الكترود دستي ، قوس با گاز محافظ و قوس زير پودري پذيرفته شده جوش لب به لب يا سر به سر شكاف دار و جوش نبشي است . كه هر كدام به چندين نوع تفكيك شده تا نياز خدمت هاي مختلف را فراهم كند . اين انواع در زير آمده است.

1- طرح اتصال لب به لب (Butt)

طرح اتصال لب به لب تخت يا مقطع با زاويه قائمه ترجيحا براي قطعاتي كه ضخامت آنها 10mm يا كمتر هستند و در جائيكه ذوب كامل با مقاومت حد بالا نياز است مناسب باشد . اتصال بطور قابل توجهي تحت نيروهاي استاتيكي كششي قوي بوده ولي هنگاميكه كشش در اثر خميده شدن و تمركز تنش در ريشه جوش است, مناسب نيست . هرگز نبايد اين طرح را در مواقعيكه اتصال تحت نيروهاي خستگي زا يا نيروهاي ضربه اي بويژه در درجات پايين قرار دارد بكار رود . يكي از مزاياي مهم اين طرح كم خرج و ساده بودن آماده سازي لبه ها بوده و كافي است لبه هاي تخت بطور مستقيم و قابل انطباق بر رويهم باشند.

طرح اتصال لب به لب يا پخ جناقي يكطرفه يا V براي ورقه هاي 10mm و ضخامت بيشتر استفاده مي شود . مخارج پخ سازي لبه هاي مورد اتصال بيشتر و مقدار فلز پر كننده بيشتري هم لازم دارد . زاويه پخ ، عمق ريشه پخ نشده و فاصله ريشه در شرايط مختلف قابل تغيير هستند . اتصال تحت نيروهاي استاتيكي قوي اما همانند طرح اتصال قبلي براي تنش هاي كششي ناشي از خمش مناسب نيستند چون تحت اين چنين نيروهاي تمركز تنش در ريشه جوش ايجاد مي شود.

طرح اتصال لب به لب با پخ جناقي دو طرفه يا X بهترين طرح براي همه وضعيت هاي نيرو مي باشد كه اغلب اختصاص به قطعات سنگين تر از موارد پخ جناقي يكطرفه دارد . براي استحكام ، ماكزيمم ، نفوذ ذوب بايد در دو طرف كامل بوده و يا بيان ديگر ذوب در دو طرف بهمديگر برسند . هزينه آماده سازي لبه ها بيشتر از پخ جناقي يكطرفه است اما فلز جوش كمتري لازم است. براي پايين نگهداشتن ميزان پيچيدگي زاويه اي بهتر است فلز جوش را متناوبا در دو طرف پخ رسوب داد و از پر كردن كامل يا رسوب چندين پاس در يكطرف و سپس شروع عمليات در طرف ديگر اجتناب شود.

طرح اتصال لب به لب لاله اي يا يكطرفه U يكطرفه همه حالت هاي نيرو را تحمل كرده و غالبا براي مواردي كه كيفيت بالايي مورد نظر باشد استفاده مي كنند . بالاترين كاربرد اين اتصال ورق هاي 18mm است.

طرح اتصال لب به لب لاله اي دو طرفه براي ورق هاي 18mm يا بزرگتر و براي همه حالتهاي نيروهاي معمولي متناسب است . اگر چه آماده سازي و پخ سازي لبه ها داراي بيشترين هزينه نسبت به انواع ديگر است اما فلز جوش كمتري نسبت به U يكطرف و V مصرف مي شود.

در اينجا لازم به تذكر است كه طرحهاي ديگر نيز براي اتصال سربه سر يا لب به لب وجود دارد كه از اهميت كمتري برخوردار بوده و در موارد خاص استفاده مي شود منجمله پخ كردن يكي از لبه هاي دو جز مورد اتصال كه به پخ J يا K يا Y مشخص مي شوند. نكته ديگر گاهي محدوديت جوشكاري در يكطرف كار وجود دارد ضمناً دست يابي به نفوذ كامل جوش نيز ضروري است در اين مواقع از سيستم هاي مختلف پشت بند Backing systems استفاده مي كنند . پشت بندها مي توانند از انواع سراميكي ، مسي ، فولادي ثابت يا قابل برداشت باشند در اين مورد قبلا توضيح داده شده است.

طرح اتصال سپري (T-joint)

طرح اتصال سپري يا T با مقطع تخت يا مربعي Square Tee نياز به جوش نبشي دارد كه مي تواند در يكطرف يا دو طرف قطعه كار انجام شود . اين طرح براي قطعات سبك تا بطور قابل ملاحظه اي ضخيم در جائيكه نيروي اعمال شده ايجاد تنش برشي طولي مي كند استفاده مي شود . چون توزيع تنش هاي برشي يكنواخت نيست بايد در استثنا نمودن اين طرح اتصال در مواردي كه تحت ضربه هاي شديد يا نيروي عرضي سنگين قرار مي گيرد دقت كرد . براي دست يابي به ماكزيمم مقاومت نياز به مقدار فلز جوش قابل توجه است.

سپري گونيا که براي ضخامتهاي کمتر از 20- 10 ميليمتر مناسب است.

  • طرح اتصال سپري نيم جناقي يا V يكطرفه ممكن است در برابر نيروهاي شديدتري نسبت به حالت قبل مقاومت كند چون تنش ها بهتر توزيع مي شوند . عموما براي ورق هاي اينچ با ضخامت كمتر در جائيكه جوشكاري فقط از يكطرف امكان پذير است بكار مي رود
  • طرح اتصال سپري نيم جناقي يا V دوطرفه براي جائيكه نيروهاي سنگين و هر دو نوع تنش طولي و عرضي اعمال شده همين طور امكان جوشكاري در دو طرف وجود دارد بكار مي رود
  • طرح اتصال سپري نيم لاله يا J يكطرفه بر روي ورق هاي 25.4mm يا بيشتر و در جائيكه جوشكاري محدود به يكطرف است بكار مي رود . اين طرح بويژه جائيكه نيروهاي شديد و جدي مطرح است مناسب مي باشد
  • طرح اتصال سپري نيم لاله اي يا J دوطرفه مناسب براي ورق هاي سنگين 37.5mm به بالا و در جائيكه نيروهاي شديد و غير معمول اعمال مي شود مناسب است . وضعيت اتصال بايد اجازه جوشكاري در دوطرف را بدهد

طرح اتصال لب رويهم (Over Lap)

طرح اتصال لب رويهم نبشي يكطرفه و طرح اتصال لب رويهم نبشي دوطرفه دو نوع طرح اتصال است كه بطور قابل ملاحظه اي در جوشكاري استفاده مي شود . اتصال لب رويهم نبشي دو طرفه مي تواند تحت نيروهاي شديد بيشتري مقاومت كند . اين طرح ها در لحيم كاري نرم و سخت و جوشهاي مقاومتي كاربرد فراوان دارد.

طرح اتصال گوشه اي (Fillet)

  • طرح اتصال گوشه اي بسته اي ترجيحا براي جوشكاري ورق هاي نمره 12 يا نازك تر مناسب است . دست يابي به عمق نفوذ كامل مشكل بوده و براي نيروهاي متوسط قابل استفاده است.
  • طرح اتصال گوشه اي نيم باز معمولا بيشتر براي ورق هاي سنگين تر از نمره 12 قابل پذيرش است . نفوذ بهتر از گوشه اي بسته خواهد آمد .
  • طرح اتصال گوشه اي كاملا بازدر جائي استفاده مي شود كه جوشكاري مي تواند از دو طرف انجام شود . ورق در همه ضخامت هاي با اين طرح قابل اتصال دادن است . اين نوع اتصال قوي بوده و مي تواند نيروهاي سنگين را تحمل كند . اين طرح همانطور براي نيروهاي خستگي زا يا ضربه اي قابل كاربرد است زيرا توزيع تنش خوبي در اين طرح انجام مي گيرد . در اتصال گوشه اي يا نبشي هم غالبا پخ كردن يا هر دو جز مورد اتصال متدادل است.

طرح اتصال لبه اي (Edge)

طرح اتصال لبه اي براي ورق هاي نازك 6.4mm و ضخامت كمتر بكار مي رود و مي توان بدون استفاده از مفتول پر كننده عمليات جوشكاري را انجام داد . اين طرح براي جوشكاري با شعله و TIG بدون استفاده از مفتول مناسب است.

گاهي اوقات طرح اتصال داراي آنچنان شكلي است كه نياز به پخ سازي جداگانه لبه ها نيست نظير اتصال طولي اشكال استوانه اي يا استوانه اي به سطح.

همانطور كه اشاره شد در انتخاب طرح مناسب براي اتصال فاكتورهاي تقليل هزينه آماده سازي لبه ها و اتصال و دست يابي به استحكام مورد نظر ، ضخامت قطعه كار و امكانات اجرايي رسوب دادن فلز جوش مطرح است.

بدون شك لبه هاي بدون پخ يا مقطع مربع از نظر هزينه آماده سازي لبه ها و جوشكاري پايين تر است اما لازم است تاكيد شود كه اين طرح اغلب براي ورق هاي سبك و ضخامت پايين مناسب است . هر چند پخ كردن لبه ها موجب افزايش هزينه اتصال مي شود اما براي اتصال ورق هاي ضخيم و سنگين و دست يابي به نفوذ كامل پخ سازي مناسب ضروري است در غير اينصورت نفوذ كامل كامل غير ممكن بوده و جوش با نفوذ ناقص ضعيف خواهد بود . يكي از روشهاي متداول براي دست يابي به بهترين نتايج با كمترين هزينه انتخاب شكاف ريشه اي باز و پخ كردن لبه ها با زاويه معيني كه نياز به كمترين مقدار فلز پر كننده باشد است . ميزان زاويه شكاف اغلب متاثر از امكانات اجرائي جوشكاري و تسهيلات مربوطه است . بعنوان مثال وضعيت و موقعيت اجراي مورد جوش نسبت به يكديگر ممكن است طوري باشد كه جوشكاري فقط از يكطرف امكان پذير باشد . در زير شکلهاي آمده است که نحوه محاسبه تنشهاي وارده بر جوش را در حالتهاي مختلف نشان ميدهد.

هنگامي كه ضخامت فلز پايه از 6mm بيشتر مي شود براي آنكه نفوذ جوش به صورت كامل تا ريشه جوش انجام شود لازم است لبه هاي مورد جوشكاري پخ سازي شود . هر چه ضخامت فلز پايه بيشتر شود نياز به لبه سازي و پخ سازي بيشتر مي شود . به طور كلي جوش ها را به دو دسته عمده مي توان تقسيم بندي كرد:

  1. جوش لب به لب
  2. جوش جناقي

هر دو نوع اين جوشها هنگامي كه ضخامت قطعه از حدي بيشتر مي شود بايد لبه سازي گردد. براي آنكه نفوذ جوش مناسب باشد لازم است از طراحي اجرا جوش و شكل لبه سازي دقت هاي خاصي انجام گردد. زاويه پخ سازي يكي از مواردي كه در اين حالت از اهميت برخوردار است . علاوه بر زاويه پخ سازي فاصله ريشه جوش و اندازه لبه ريشه در نفوذ جوش اهميت دارد .
هدف از لبه سازي آن است كه جوش به صورت كامل نفوذ كند . و اصطلاحا جوش با نفوذ كامل را full penetration joint گويند . در همه جا لازم نيست جوش اجرا شده نفوذ كامل داشته باشد . در جوش هايي كه با حالت استاتيك دائم دارد از جوش با نفوذ ناقص يا جزئي مي توان استفاده كرد. partion penetration joint بر روي نقش هاي فني ساخت جوش هايي كه تحت بارهاي ديناميك و استاتيك قرار مي گيرند با علامت (fpj) و جوشهايي كه تحت بار فقط استاتيك قرار مي گيرد مي توانند نفوذ كامل نداشته باشند و با علامت(ppj) مشخص مي شوند براي مشخص كردن جوشها بر روي نقش ها از علائم خاص به صورت استاندارد استفاده مي شود.

روشهاي پخ سازي :

پخ سازي از روشهاي مختلفي در صنعت انجام مي شود كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- پخ سازي با شعله اكسي استيلن با استفاده از تورچ هاي اتوماتيك
2- پخ سازي با استفاده از ماشين هاي پخ زني مكانيكي مانند گيوتين ها و دستگاههاي براده برداري (پليسه برداري)
3- پخ سازي با استفاده از تورچ پلاسما و ساير روشهاي برش مانند ليزر .

کار عملي و مشاهدات آزمايشگاهي

هدف آزمايش :

بررسي کيفيت و نفوذ جوش اجرا شده در حالتهاي پخ زده شده و بدون پخ زدن.

تجهيزات آزمايش:

1- ماشين پخ زني از نوع براده برداري
2- دستگاه رکتيفاير جوشکاري
3- ورق فولاد ساده کربني از جنس St37 به ضخامت 8-3 ميليمتر
4- الکترود E6013 به قطر 25/3 ميليمتر
5- لباس کار, دستکش, انبر جوشکاري, چکش گل زن, برس سيمي, عينک يا ماسک جوشکاري.

روش آزمون

دستگاه مورد استفاده در اين آزمايش از نوع مکانيکي و براده برداري است که قابليت تنظيم زاويه از 5/22 تا 55 درجه را دارد. اين دستگاه قابليت پخ زني ورقهاي فولادي تا ضخامت10 ميليمتر و ورقهاي آلومينيومي تا ضخامت 38 ميليمتر را دارد ولي براي ورقهاي کمتر از 6 ميليمتر مناسب نمي باشد. دستگاه داراي يک فک متحرک و يک فک ثابت ميباشد که قطعهبين اين دو فک قرار گرفته و در طول فکها حرکت نموده و پخ زده ميشود. سرعت حرکت دستگاه يا ميباشد. ضخامت پخ ماکزيمم براي فولاد 10 ميليمتر و براي آلومينيوم 38 ميليمتر است. عرض پخ ماکزيم 18 ميلمتر و عمق پخ ماکزيمم 15 ميليمتر است.
در اين آزمايش از ورق فولاد ساده کربني St37 به ضخامت 6 ميليمتر استفاده ميشود که با زاويه 5/37 درجه پخ زني ميشود (در اينصورت زاويه پخ زني 75 درجه است) و سپس با روش جوشکاري قوس الکتريک دستي جوش داده ميشود. همچنين يک قطعه از همين فولاد و با همين ضخامت بدون پخ زني جوشکاري ميشود و کيفيت جوشکاري هر دو مورد با هم مقايسه ميگردد. براي جوشکاري از الکترود E6013 و به ضخامت 25/3 ميليمتر استفاده ميشود و سپس جوش مقطع زده شده و با بررسي متالوگرافي روي آن صورت ميگيرد.

مشاهدات

1- جوشکاري همراه با پخ زني
ابتدا لازم است قبل از جوشکاري پشت خط جوش يک پشت بند مسي قرار داده تا قطعه در حين جوشکاري سوراخ نشود. علت انتخاب پشت بند مسي اين است که بعد از جوشکاري به راحتي کنده ميشود.
شدت جريان دستگاه را روي 115 آمپر تنظيم ميشود و با قطبيت مثبت DCEP جوشکاري ميگردد. بايد دانست که در اين حالت زاويه پخ زني 75 درجه, فاصله ريشه و اندازه لبه ريشه صفر ميباشد.
Groove Angle = 75º , Root Opening = 0 , Root Face = 0
مشاهده ميگردد که در پاس اول جوشکاري نفوذ فوق العاده خوب است و از پشت خط جوش بيرون زده شده است. بعد از جوشکاري پاس اول بايد با چکش گل زن گل جوش زده شود چون در غير اينصورت در جوشکاري پاس دوم مشکل ساز ميشود و ايجاد حفره مي نمايد. به طور کلي هرچه زاويه پخ زني بيشتر باشد عمق نفوذ بيشتر است و مقدار مصرف الکترود نيز بيشتر ميشود.
2- جوشکاري بدون پخ زني
شدت جريان و قطبيت مانند حالت قبل است. در اين حالت نفوذ کامل نميباشد و از نظر استاندارد رد است و فقط براي جوشهايي که تحت بار استاتيک هستند مناسب است.
متالوگرافي مقطع جوش
براي متالوگرافي ابتدا مراحل آماده سازي سطح شامل برش, سوهان, سنباده و پوليش انجام ميشود و سپس قطعات از نضر عمق نفوذ جوش مورد بررسي قرار ميگيرند. شکل زير نشان دهنده مقطع برش قطعه اي است که بدون پخ زني جوشکاري شده است. همانطور که از شکل مشخص است نفوذ جوش در بين درز جوش کافي نبوده و اين باعث ايجاد عيب در قطعه ميگردد.

نتيجه گيري

1- طرح اتصال بطور قابل ملاحظه اي متأثر از هزينه آماده سازي لبه مورد اتصال ، امكان دسترسي به درز جوش, قابليت پذيرش براي قطعه طرح شده ، نوع نيروهاي اعمال شده بر جوش و فرآيند جوشكاري است .
2- طرح اتصال لب به لب تخت يا مقطع با زاويه قائمه ترجيحا براي قطعاتي كه ضخامت آنها 10mm يا كمتر هستند و در جائيكه ذوب كامل با مقاومت حد بالا نياز است مناسب باشد.
3- گاهي محدوديت جوشكاري در يكطرف كار وجود دارد ضمناً دست يابي به نفوذ كامل جوش نيز ضروري است در اين مواقع از سيستم هاي مختلف پشت بند Backing systems استفاده مي كنند . پشت بندها مي توانند از انواع سراميكي ، مسي ، فولادي ثابت يا قابل برداشت باشند.
4- طرح اتصال سپري براي قطعات سبك تا بطور قابل ملاحظه اي ضخيم در جائيكه نيروي اعمال شده ايجاد تنش برشي طولي مي كند استفاده مي شود.
5- طرح اتصال لب رويهم نبشي يكطرفه و طرح اتصال لب رويهم نبشي دوطرفه دو نوع طرح اتصال است كه مي توانند تحت نيروهاي شديد بيشتري مقاومت كنند . اين طرح ها در لحيم كاري نرم و سخت و جوشهاي مقاومتي كاربرد فراوان دارند .
6- طرح اتصال لبه اي براي ورق هاي نازك 6.4mm و ضخامت كمتر بكار مي رود و مي توان بدون استفاده از مفتول پر كننده عمليات جوشكاري را انجام داد . اين طرح براي جوشكاري با شعله و TIG بدون استفاده از مفتول مناسب است.
7- بدون شك لبه هاي بدون پخ يا مقطع مربع از نظر هزينه آماده سازي لبه ها و جوشكاري پايين تر است اما لازم است تاكيد شود كه اين طرح اغلب براي ورق هاي سبك و ضخامت پايين مناسب است.
منابع و مراجع
1- اميرحسين کوکبي, تکنولوژي جوشکاري, نشر آزاده و جامعه ريخته گران ايران, 1374
2- جزوه درسي آزمايشگاه جوشکاري فلزات , دکتر مهرداد عباسي


preheating-steel-tube-for-welding.jpg

اصول پیش گرم در جوشکاری

پیش گرم به دو صورت حرارت دادن کل فلز پایه و یا قسمتی از آن انجام می گیرد. تا آن قسمت به دمای مشخصی برسد که به دمای پیش گرم مشهور است. حرارت دادن معمولا تا آغاز جوشکاری ادامه می یابد ولی بعد از آن دیگر لازم نیست انجام شود زیرا حرارت ایجاد شده توسط فرآیند جوشکاری برای نگهداری دمای فلز پایه کافی است.

اما اینکه چرا پیش گرم انجام می شود : (۱) کاهش نرخ سردایش منطقه جوش و فلز پایه برای ایجاد ساختار متالورژیکی داکتیل بمنظور افزایش مقاومت در برابر ترک برداری (۲) کاهش نرخ سردایش بمنظور تسهیل خارج شدن هیدروژن (۳) کاهش تنش های انقباضی درمنطقه جوش و فلز پایه مجاورش و (۴) افزایش دمای فولاد تا بالاتر از دمایی که در آن فولاد دیگر ترد نیست.

برای تعیین اینکه لازم است پیش گرم انجام شود یا نه باید به مواردی همچون استاندارد ساخت، ضخامت مقطع، ترکیب شیمیایی فولاد، دمای محیط و میزان هیدروژن مواد پرکننده و مشکلات ترک برداری در تاریخچه آن دقت نمود. اگر در استاندارد مورد نظر باشد معمولا دمای پیش گرم را برای شرایط مورد نظر معرفی می نماید. در صورتیکه در استاندارد چیزی ذکر نشده باشد لازم است که شرایط بدقت بررسی شود. معمولا برای فولادهای کم کربن با ضخامت کمتر از ۲۵ میلیمتر نیازی به پیش گرم نمی باشد. البته دراین میان به نقش ترکیب شیمیایی باید توجه نمود.

اصول پیش گرم در جوشکاری

در تمام استانداردهای جوشکاری معمولا حداقل دمای پیش گرم برای جوشکاری آورده می شوند. اما باید دقت نمود که این دمای انتخابی می تواند برای آن قسمت از جوشکاری که مدنظر ما است چندان مناسب نباشد و لازم باشد که دمای واقعی پیش گرم را بالاتر از این مقدار در نظر بگیریم. معمولا برای جوشکاری مناطقی که تحت قیود بالا هستند بهتر است که دمای پیش گرم بالاتر از آن دما در استاندارد انتخاب شود.

حال سئوال اینجاست که اگر در استاندارد مورد نظر به این دما اشاره نشود چگونه می توان دمای پیش گرم را انتخاب نمود؟ برای این منظور به استاندارد زیر مراجعه نموده که دو روش مناسب برای انتخاب دمای پیش گرم ارایه می دهد:

AWS D1.1-96 ANNEX XI

دو روشی که در استاندارد AWS D.1 ANENX XI بدانها اشاره شده اند، عبارتند از کنترل سختی در منطقه تحت تاثیر حرارت و کنترل هیدروژن. البته یادآوری می شود که روش کنترل سختی منطقه تحت تاثیر حرارت بیشتر برای جوش های فیلت است با این فرض که روش جوش براین فرض انتخاب می شود که اگر سختی منطقه تحت تاثیر حرارت از یک حدی بیشتر نباشد، ترکی اتفاق نخواهد افتاد. برای این منظور باید نرخ سردایش کنترل شود. نرخ سردایش بحرانی برای سختی معین در ارتباط با کربن معادل است.

با توجه به نرخ سردایش بحرانی، حداقل دمای پیش گرم را می توان محاسبه نمود. در این استاندارد ذکر شده است که اگر چه این روش برای انتخاب دمای پیش گرم استفاده می شود ولی در واقع معیاری برای محاسبه میزان گرمای ورودی است که از سختی بیش از حد جلوگیری می کند.

روش کنترل هیدروژن براین فرض استوار است که اگر مقدار هیدروژن بعد از اتصال و سرد شدن تا دمای 50 c از مقدار بحرانی بیشتر نشود، ترک اتفاق نمی افتد و این مقدار بحرانی بستگی به ترکیب فولاد و نیز قید استفاده شده دارد. این روش برای فولادهای کم آلیاژی با استحکام بالا که سختی پذیری بالایی دارند بسیار مفید است. سه مرحله اصلی در این روش عبارتند از:

  • الف محاسبه پارامتر ترکیب که مشابه با کربن معادل است.
    ب محاسبه اندیس حساسیت به صورت تابعی از پارامتر ترکیب و میزان نفوذ هیدروژن به فیلرمتال
    ج تعیین حداقل دمای پیش گرم با توجه به میزان قید، ضخامت و اندیس حساسیت


شرکت مهندسی آرتا

66703786 – 02109125172065

http://artaeng.ir/

seyedmohamadtaheri61@gmail.com

آدرس دفتر

خیابان انقلاب، چهارراه کالج،خیابان خارک، شماره 20 ، طبقه سوم ، واحد 303

همراه ما باشید

شبکه های اجتماعی